سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادی از مکتب برتر my scholastic

بسم الله الرحمن الرحیم انه خیر ناصر و معین

درود بر خاتم پیامبران و سید رسولان آنکه در آسمان احمد نامیده شده و در زمین محمد، در کتب مقدس مسیحیان فارقلیطا[1] ( که عیسی ناصری بشارت آن را به جهانیان داده ) و هر یک از انبیاء بنی اسرائیل یکی از نامهای آن حضرت را برای قوم خود آشکارا بیان می نمودند.

آیا تا به حال در دباره عداوت و دشمنی بعضی از گروهها و مکتبها با اسلام را اندیشه کردید؟

آیا تا به حال اندیشیدید که ، در کدام مکتب به صاحبان علوم بیشتر اهمیت می دهند؟

آیا تا به حال فکر کردید که در سازمان کلیسای قرون قبل از رنسانس برای برخورد علماء با اندیشه استعماری عده ای چه قدر اعدام و به مسلخ دار آویخته شدند، تا جایی که در مخالفت از بدیهیات علوم دانشمندی همچون گالیله مجبور شد در دادگاه بگوید ای زمین تو به چرخش خود ادامه بده گرچه ما بگویم تو نمی چرخی.

خلاصه آیا تا به حال فکر نمودید که شخص اول اسلام یعنی حضرت پیامبر اکرم خاتم الانبیاء و المرسلین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم که رحمت للعالمین بوده در طول 23 سال نبوت که در بیشتر تبلیغ بعد از هجرت را با جهاد گذراند در چندین میدان نبرد خودش فرماندهی را برعهده داشته ، چند نفر را از بین برد ( یعنی کشت )؟ تاریخ نگاران می گویند آن حضرت، رحمت للعالمین در طول مدت جهاد خود تنها یک نفر را آن هم با تردید در میدان نبرد کشت. حتی در آن یکی هم شک دارند.

حکایتی از رحمت و کرم پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله و سلم

نوشته‏اند که در یکى از جنگها رسول اکرم از لشکر کناره گرفت و در روى تپه‏اى در حدود اردوگاه خودش استراحت کرد و به خواب رفت. اتفاقاً یکى از افراد شجاع دشمن در حالى که مسلح بود و گردش مى‏کرد نگاهش به رسول اللَّه افتاد و او را شناخت. بسیار خوشحال شد از اینکه او را تنها یافته و الآن او را خواهد کشت.

در حالى که رسول اللَّه خوابیده بود وى بالاى سرش ایستاد و فریاد کشید: محمّد تو هستى؟ حضرت نگاهى کرد و فرمود: آرى من هستم. گفت: چه کسى مى‏تواند تو را از دست من نجات دهد؟ رسول اللَّه بدون درنگ فرمود: خدا.

آن مرد که چنین انتظارى نداشت گفت الآن به تو نشان خواهم داد، و یک قدم عقب رفت تا ضربت خود را قویتر بزند. ناگهان پایش به سنگى اصابت نمود و محکم به زمین خورد. حضرت به سرعت از جاى برخاست و بالاى سرش ایستاد و فرمود: چه کسى تو را از دست من مى‏تواند نجات بدهد؟ اینجا بود که آن مرد از روى فطانت پاسخ داد: کرم تو، و رسول اللَّه او را عفو فرمود[2].

از طرف دیگر ما به سیره نبی مکرم اسلام و ائمه هدی خود تأسی نموده و با غیر مکتب خود از در منطق و مدارا وارد شده ایم تا ذهن ها نسبت به مکتب اهل بیت ( با اخلاق نیکو و برخورد احسن ) روشن گردد تا وجداناً آن را چون برابر با فطرت است را بپذیرند. به امید به اهتزاز در آمدن پرچم یکتا پرستی در سراسر عالم .

  




1-بشارات عهدین و تعبیر" فارقلیطا"

بدون شک آنچه امروز در دست یهود و نصارى به نام تورات و انجیل است کتابهاى نازل شده بر پیامبران بزرگ خدا یعنى موسى و مسیح نیست، بلکه مجموعه‏اى است از کتبى که به وسیله یاران آنها یا افرادى که بعد از آنها پا به عرصه وجود گذاشتند تالیف یافته، یک مطالعه اجمالى در این کتابها گواه زنده این مدعا است، خود مسیحیان و یهود نیز ادعایى جز این ندارند.

ولى با این حال شک نیست که قسمتى از تعلیمات موسى و عیسى و محتواى کتب آسمانى آنها در ضمن گفته‏هاى پیروانشان به این کتابها انتقال یافته است، به همین دلیل نمى‏توان همه آنچه را در عهد قدیم (تورات و کتابهاى وابسته به آن) و عهد جدید (انجیل و کتب وابسته به آن) آمده است پذیرفت، و نه همه آن قابل انکار است، بلکه مخلوطى است از تعلیمات این دو پیامبر بزرگ، با افکار و اندیشه‏هاى دیگران.

به هر حال در کتابهاى موجود تعبیرات فراوانى که بشارت به ظهور بزرگى که نشانه‏هاى آن جز بر اسلام و آورنده آن تطبیق نمى‏کند دیده مى‏شود.

قابل توجه اینکه: غیر از پیشگوییهایى که در این کتب دیده مى‏شود، و بر شخص پیامبر اسلام ص صدق مى‏کند، در سه مورد از انجیل" یوحنا"

__________________________________________________

 (1)متن زیر مطالعه گردد !!!

منبع :" المیزان" جلد 19 صفحه 290. و تفسیر نمونه، ج‏24، ص: 75 .

                      

روى کلمه" فارقلیط" تکیه شده است که در ترجمه‏هاى فارسى، به" تسلى دهنده" ترجمه شده است، اکنون به متن انجیل یوحنا توجه کنید:

" و من از پدر خواهم خواست و او" تسلى دهنده" دیگر به شما خواهد داد که تا به ابد با شما خواهد ماند" «2».

و در باب بعد آمده:" و چون آن" تسلى دهنده" بیاید که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، یعنى روح راستى که از طرف پدر مى‏آید او در باره من شهادت خواهد داد" «3».

و در باب بعد نیز مى‏خوانیم:" لیکن به شما راست مى‏گویم که شما را مفید است که من بروم که اگر من نروم، آن" تسلى دهنده" به نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد" «4»! مهم این است که در متن سریانى اناجیل که از اصل یونانى گرفته شده بجاى تسلى دهنده" پارقلیطا" آمده، و در متن یونانى" پیرکلتوس" آمده که از نظر فرهنگ یونانى به معنى" شخص مورد ستایش" است معادل" محمد، احمد".

ولى هنگامى که ارباب کلیسا دیدند انتشار چنین ترجمه‏اى به تشکیلات آنها ضربه شدیدى وارد مى‏کند، بجاى" پیرکلتوس"،" پاراکلتوس" نوشتند!، که به معنى" تسلى دهنده" است، و با این تحریف آشکار، این سند زنده را دگرگون ساختند، هر چند با وجود این تحریف، نیز بشارت روشنى از یک ظهور بزرگ در آینده است «5».

__________________________________________________

 (1) این تعبیر در انجیل عربى چاپ لندن مطبعه ویلیام وطس سال 1857 آمده است.

 (2) انجیل یوحنا باب 14 جمله 16.

 (3) انجیل یوحنا باب 15 جمله 26.

 (4) انجیل یوحنا باب 16 جمله 7.

 (5)" الفرقان فى تفسیر القرآن" جلد 27 و 28 صفحه 306 ذیل آیه مورد بحث- در آنجا متن سریانى جمله‏هاى فوق نیز دقیقا آمده است.

در جلد اول تفسیر نمونه، شهادت گویاى یکى از کشیشان معروف مسیحى را که بعد از مدتى اسلام را پذیرا شده (فخر الاسلام نویسنده کتاب معروف انیس الاعلام) به نقل از استاد بزرگش در تفسیر" فارقلیطا"، نقل کردیم، که روشن مى‏سازد، این بشارتها در باره شخصى به نام" احمد" و" محمد" ص بوده است.

در اینجا شما را به ترجمه مطلبى که در دائرة المعارف بزرگ فرانسه، در این باره آمده است جلب مى‏کنیم:

" محمد مؤسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است، کلمه" محمد" به معنى بسیار حمد شده است، و از ریشه" حمد" که به معنى تجلیل و تمجید است مشتق گردیده، و بر اثر تصادف عجیب، نام دیگرى که آن هم از ریشه" حمد" است و مرادف لفظ محمد مى‏باشد، یعنى" احمد" ذکر شده که احتمال قوى مى‏رود، مسیحیان عربستان، آن لفظ را بجاى" فارقلیط" به کار مى‏بردند، احمد یعنى بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، ترجمه لفظ" پیرکلتوس" است که اشتباها لفظ" پاراکلتوس" را جاى آن گذاردند، به این ترتیب نویسندگان مذهبى مسلمان مکرر گوشزد کرده‏اند که مراد از این لفظ بشارت ظهور پیامبر اسلام است، قرآن مجید نیز آشکار در آیه شگفت‏انگیز سوره صف به این موضوع اشاره مى‏کند".

کوتاه سخن اینکه معنى" فارقلیطا" روح القدس یا تسلى دهنده نیست، بلکه مفهومى معادل" احمد" دارد (دقت کنید).

[2] -  مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏26، ص: 109.