یادی از مکتب برتر my scholastic

 

 

 بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

وقتی پیامبر رحمت به آسمانها (اسراء) سفر حرکت شبانه کرده بودند که به معراج مشهور است.  عجایب فراوانی را مشاهده نمودند از جمله اینکه فرشته ای را مشاهده کردند که برای آن فرشته هزار دست بوده که با آنها فقط می نوشت . پیامبر رحمت از او سوال کرد که چه می کنی گفت: من تعداد قطرات باران را که می بارد ثبت می کنم. اما مزد یک کار را نمی توانم ثبت بکنم از عهده من هم خارج است. پیامبر رحمت سوال فرمودند که ان چه باشد در جواب گفت وقتی چند نفر ار امت تو در جائی جمع شوند و بر تو اهل بیت تو صلوات فرستند من نمی توانم ثواب آن را ثبت کنم.

 اللهم صل علی محمد و آل محمد  

 


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین

ما به هر چیزی می اندیشیم اما به آن چیزهایی که خیلی ضروری است تا به حال فکر کردی؟ مثل هوایی که تنفس می کنی! آبی که می آشامی! موجوداتی که در حیات ما تاثیر ویژه ای دارند و اکوسیستم محیط را تنظیم می کنند بدون اینکه من و تو به حقیقت آن مطلع باشیم.

یکی از آن چیزهای که هیچ گاه کسی نمی تواند به واقع به ارزش آن پی ببرد و آن را بشناسد معلم است از اولین معلم انسان یعنی خود خداوند گرفته تا همین معلمان که حداقل سالی چند معلم را می بینیم.

اگر این معلمان گرامی نبودند چگونه فرهنگ و قواعد تمدن به نسل و نسلهای بعد انتقال پیدا می کرد. خیلی از دست نوشته ها موجود می باشند که در آنها پر از اسرار و رمز می باشد که هر چه به آن نگاه کنی سر درنمی آوری  بلکه متحیر تر می گردی.

انواع معلم را تا به حال اندیشیدی؟

1- معلم اول و آخر که خود خداست.

2- انبیاء و پیامبران بزرگ که از طریق وحی ادامه کار معلمی خداوند را انجام می دادند.

3- علماء و وابستگان به انبیاء و دین که اقشار جامعه را با حکمت و دانش آگاهی می دادنند.

معلم بستگی به ارزش علمی که منتقل می کندو با آن سروکار دارد ارزشمند می باشد.

خلاصه به همه معلمان بزرگ بشریت درود فرستاده از خداوند علو درجاتشان را خواستاریم.

روز شهادت شهید مطهری که بدست منافقین کوردل به شهادت رسید را گرامی می داریم.  


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین

اللهم صل علی محمد و ال محمد

از بانوان بزرگی سخن راندم :

1-       حضرت مریم مقدس مادر حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام

2-       حضرت آسیه بنت مزاحم سلام الله علیها

3-       حضرت خدیجه بنت خویلد سلام الله علیها

اما اکنون می خواهم از زنی بزرگ به نام فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه ، رضیه، مرضیه ، محدثه و زهراء.

آن بانوی بانوان عالم هستی دارای نه نام پرمعنی بوده که تنها مصداق اتم و اکمل آن تنها خودش بوده. فاطمه باهمه ویژگیهایش ام ابیها بوده در مدرسه عشق عاشق تر از او کسی خلق نشده که اینگونه در راه آیین و مکتب خود همچون شمع آب شود تا عالم هستی را به بهترین وجه نورانی بکند.

راستی بدون دلیل نیست که فاطمه معیار و ملاک دوستی و ایمان است آنجا رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید : روى البخاری فی صحیحه بإسناد ذکره أن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قال: فاطمة بضعة منی‏، من أغضبها فقد أغضبنی‏ [1] . از هر انسان منصف سوال شود که اگر کسی پیامبر اکرم را اذیت بکند چه جایگاهی برای خود مهیا نموده عقل سلیم چه جواب می دهد؟ حالا که حقیقت احراق باب فاطمه سلام الله علیها را خود اهل تسنن بیان داشتند. نمی دانم چه بگویم!!!.

آیا بین صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرقی هست از اینکه مرد باشد یا زن؟ مردان جزء صحابه هستند و زنان جزء صحابه نیستند؟ فاطمه علاوه برآن دختر پیامبر بوده یا نه ؟ همه گان براین اقرار دارند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در هنگام رحلت از این دنیا تنها یک دختر داشته که آن هم فاطمه بوده و بس.

اگر اندکی تأمل کنی می فهمی که مادرسادات و سیدی الشباب اهل جنت را سه غاضب با شناخت کافی از بین برند. و موجبات شهادت او را فراهم آوردند. چون آنها عمل پیامبر بزرگ اسلام را در رابه با فاطمه دیده بودند. که به گفته منابع اهل تسنن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعداز نزول آیه تطهیر بمدت 6 تا 9 ماه اوقات نماز می آمد مقابل درب خانه زهرا سلام الله صدا می زد اهل اهل بیت من وقت نماز شده تا همه گان بدانند که اهل این خانه چه جایگاهی در دین دارند. در سوره نجم آیه ای می فرماید و ماینطق عن الهوی رسول ما از روی هوی و هوس سخن نمی گوید، عمل بدون تأیید وحی هم انجام نمی دهد. آنهایی که ادعای فقه و حدیث نبوی می کنند و از معاریف هر عصر اهل تسنن هستنند گور خود را با آتش غضب الهی پر نکنند چرا که آنها که در سابق بودند بیشتر از من و شما به منابع و وایع دست رسی داشتند و اخباری به آنها رسید که امروزه دسترسی به آن اخبار با مشقت روبرو است.

همین بس که در مقام عظمت کسی یک سوره کامل نازل گردد. بنام کوثر که خود بیان گر جایگه فاطمه می باشد.

اطاعت محض از خدا بانوی برگزیده هستی را در صدر قرار داد. تا آنجا که باید پیامبران قبل از تولد جسمی او باید متوسل به نام مبارک او گردند. و این ادعای گزافی نیست بلکه به تصریح سوره بقره آیات مربوط به هبوط حضرت آدم گرفته تا داستان آتش حضرت ابراهیم و ...

منش فاطمه برای همه گان اسوه و راهنما است. چه وقت باید قیام کرد؟ چه وقت باید به میدان نبرد با اهل بی بصیرت رفت؟ چگونه باید پرچم اعتراض را باید علیه ظلم برافراشت؟ چگونه باید دفن شد تا دشمن قدار خودش را دوست معرفی نکند و عوام الناس را مصادره به مطلوب نکند. غریبانه باید دفن شد اما بی دین نباید شد.

اولی و دومی را باید خود پیروان شان تحقیق بکنند و آنها را به ما معرفی بکنند . ما در این میان یکه شناسیم و آنهم خاتم الانبیاء و اشرف الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است که ملاکات را بیان می کندواهل قوم و جهانیان را راهنمایی میکند. وقتی وجود ذی جود به نقل از اهل تسنن وقتی فاطمه را می دید، از جای مبارکش برمی خاست و دست او را می بوسید این فقط یک رابطه پدر فرزندی است یا معرفی یک الگوی دین داری و مصداق کامل؟

خلاصه بقول گفتنی نقل می کنند کسی از اهل تسنن، پیش یک عالمی شیعه رفت قرار شدکه از این دست بحث ها مطرح نگردد. اما عالم سنی کنجکاوی کردو سوال نمود. عالم شیعه جواب قشنگی داده که بیانش خال از لطف نیست اگر فکر کنید!! عالم سنی از عالم شیعه از مقا ابوبکر سوال کرد؛ عالم شیعه جواب داد دو پاسخ هست یکی از عموم شیعیان است که می گویند او غاصب است و فاطمه از او راضی نبوده و ...

ولی من یک پاسخ شخصی دارم آن اینکه ابو بکر از شخصی که با وحی رابطه دارد بر او وحی نازل می گردد زیرک تر بوده چرا؟ برای اینکه حضرت پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه و اله و سلم 23 سال تبلیغ دین خدا نمود و حکومت اسلامی تشکیل داد ولی برای آینده راه خود برای بعداز خودش چاره ای را نیاندیشید ولی ابابکر تقریبا دوسال حکومت کرد و دلش به حال مردم سوخت ودوستش عمر بن خطاب را به عنوان جانشین معرفی کردو این مختصر خود بگیر تا منتقم فرابرسد و جهانیان ببیند حق چگونه آشکار خواهد شد.

در روایتی آمده که به ده تن از زنان عالم به هرکدام چیزی عطاء شد و لی به فاطمه سلام الله علیها علم عطاء گردید.

خدایا مرا از دوستان فاطمه قرار بده نه از دشمنان فاطمه.

خدایا دشمنان فاطمه هرکسی که باشد از صحابه کذایی گرفته تا دوستان آنها مثل قفنفذو مغیره و ... را مورد لعنت قرار دادی ما را از آنها قرار نده.

ظهور منتقمش را نزدیکتر قرار بده و ما را از زمینه سازان قیامش قرار بده.   

 

 



[1]   إثبات الهداة، الحر العاملی    ج‏3   الفصل السابع و العشرون ..... ص : 417 .


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین

اللهم صل علی محمد و ال محمد

قدیم

 

جدید تخریب شده بدست وهابیون سعودی

داشتیم از زنان بزرگ جهان بشریت سخن می گفتیم، البته بر اساس آن روایت پیامبر گرامی ااسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم زنان برتر جهان که بهشت منتظر آنها می باشد چهار زن هستند که در دو قسمت گذشته از حضرت مریم مقدس مادر حضرت عیسی علیه السلام و حضرت آسیه زن فرعون مستبد و متکبر سخن راندیم.

اما زنی نمونه در کل تاریخ اسلام وجود دارد که همگان از حسن روش او باید در حیرت و تفکر به سر برند. چرا که او با آن ثروت و دارایی که داشت تحریم ها را شکست و اسلام را از شعب ابی طالب به کل مکه و از آنجا به همه جهان سرازیر نمود و درسی به همه ثروتمندان عالم داده که چگونه با خداوند معامله پر سود بکنند.

اگر قرار است به کسی ام المومنین گفته شود او کسی نیست جز حضرت خدیجه بنت خویلد بن أسد بن عبد العزی بن قصی بن کلاب. و مادر آن زن بزرگ فاطمه بنت زائده بن الأصم.

حازمه، شریفه، جلیله ، مصونه، دیّنه، کریمه ، صدیقه این امت اسلامی بوده.

برخورد پیامبر رحمت حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم بیان کننده مقام و جایگاه او می باشد. حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم او را بر همه زنان برتری می داد. بیشتر از همه به او احترام و تعظیم می نمودند. برای اینکه او اولین زنی بود که ایشان ایمان آورد . علاوه برایمان حضرت ایشان را تصدیق نمودند.

در ازدواج آن مخدره با غیر از رسول بزرگوار اسلام اختلاف است و قرائن هم نشان دهنده آن است که او با کسی غیر از پیامبر ازدواج نداشته. و این اختلاف اقوال را باید نشان از عظمت او دانست و تلاش خصم برای کاهش مقام ایشان.

خلاصه او آنگونه که در تارخ و سیره وارد گشته دارای مال التجاره بسیار وسیعی بوده که گزارش ویژه آن در کتب مذکور شده و در این فرصت مقام بحث نیست.

قالت عائشه : کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إذا ذبح الشاه یقول: أرسلوا إلی أصدقاء خدیجه ، فذکرت له یوماً ، فقال : إنی لأحب حبیبها[1].

قالت عائشه[2] : کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اذا ذکر خدیجه لم یکد یسأم من ثناء علیها و استغفار لها، فذکر ها یوماً فحملتنی الغیره ، فقلت: لقد عوّضک الله من کبیره السن. قالت : فرأیته غضب غضباً شدیداً، فأسقط قی یدی و قلت فی نفسی : اللهم إذا أذهبت غضب رسولک عنی لم أعد لذکرها بسوء ، فلمّا رأی النبی ما لقیت قال : کیف قلت؟ و الله لقد آمنت بی إذ کذّبنی الناس، و آوتنی إذ رفضنی الناس و رزقت منها الولد و حرمتیه منی . 

 همین بس که او مادر زهراء مرضیه است.

 پس آنچه گذشت گوشه ای از جایگاه خدیجه است. او با تمام وجود از قبل از بعثت پیامبر رحمت با او زندگی نمود و با تمام هستی خود از پیامبر رحمت دفاع نمود و در سال 13 بعث در شعب ابی طالب در کمال رنج شدید به علت فشار مشرکین و کفار و منافقین به جوار رحمت الهی شتافت و بهشت را با قدوم خود مزین ساخت.و در قبر ستان ابی طالب بدن مبارکش به امانت سپرده شده.

خداوند زنان ما را همانند این زنان بزرگوار اهل دین و آیین اسلام کامل قرار بده.



[1]   الإصابه : 4 : 281.

[2]   سیر أعلام  النبلاء : 2: 82.



بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین
ارتش
آیا تا به حال به مجهزترین ارتش فکر کردید.
هر کشوری ارتش خود را قدرتمند می داند و این طبیعت کار است اما آن ارتش قدرتمند است که خود را در اراده خالق هستی قرار بدهد. در واقع آن فلزات سرهم شده اگر خداوند بخواهد چه بی ارزش خواهد شد یادمان نرفته تانک مرکاوا ارتش غاصب اسرائیل.
 در قرآن هم چه زیبا اشاره نموده هرکسی مکرو حیله بورزد به خداو رسولش خودش در کمین خداوند و ارتش او قرار می گیرند.

لذا همه موجودات سرباز خداوند هستند.غیر از این هم انتظاری نیست.

مگر خالق عالم تکوین خداوند نیست همان عالم تکوین به هر شکلی که برگردد گوش به فرمان خالق خود است. گاهی در دست پیامبر یهود حضرت موسی علیه السلام چوبی خشک ماری پرسرعت می گردد. گاهی خاک در دست حضرت عیسی کبوتری زنده می گردد. و گاهی تار عنکبوتی از جان بهترین خیر بشر محافظت کرده و آن را در پشت خود پنهان می سازد تا آینده عزت و اقتدار مسلمانان را در پرتو جند الله همگان یعنی از دوست و دشمن به نظاره بنشینند.

در پایان خداکند که ما از سربازان امام عصر مهدی فاطمه علیهما السلام قرار بگیریم . فرماندهی او را مشاهده کنیم.

روز ارتش بر همه ارتشیان مبارک باد.


بسم الله الرحمن الرحیم

یادی از گنج

یادی از مکتب برتر

حضرت آیت الله شیخ محمد احمدی فیروزجائی[1]

از چهره های علمی منطقه بندپی بابل عالم جلیل القدر و فاضل فرهیخته مرحوم شیخ محمد احمدی فیروزجائی می باشند.

پدر بزرگوارش مرحوم حجه الاسلام و المسلمین شیخ حسین احمدی بود.

پس از کسب فیض از محضر پدر ارجمند از کسب علوم عالی عازم نجف اشرف گشته و به خوشه چینی علمی پرداخت، مدتی پس از اقامت در عتبات، همسر مکرمه اش دار فانی را وداع گفت و وی با زنی پاکدامن و مومنه بنام سیده هاجربیگم که از خانواده های روحانی نجف اشرف بود، وصلت نمود که ثمره این ازدواج در نجف، تولد چهره پرهیزگار منطقه، یعنی حاج شیخ محمد احمدی بوده است. معظم له در چهار سالگی به همراه والدین بزرگوارش عازم وطن گشته و وارد بندپی شدند. مدتی در وطن اصلی یعنی روستای فیروزجاه ثابت و مدتی نیز در قریه کوپایه سرا اقامت کرده، سپس در روستای پادشاه امیر سکونت نمودند.

پدر بزرگوارش در همان روستای پادشاه امیر با تأسیس مدرسه علمیه، طلاب فراوانی را تحت تعلیم و تربیت در آورده و نوجوانان و جوانان مشتاق و تشنه معارف دینی را سیراب ساختند که از جمله آنان، فرزند عزیزش شیخ محمد بوده است.

شیخ محمد در کنار سایر دانش پژوهان با جدیت و تلاش به فراگیری علوم اهلبیت علیهم السلام پرداخت. ضمن آنکه در تابستان در منطقه شیخ موسی بندپی و در مدرسه علمیه ای که آن نیز به همت پدر ارجمندش دایر شده بود، به علم اندوزی و خوشه چینی از خرمن پرفیض پدر می پرداخت.

ایشان پس از طیّ مراحل مقدماتی، با تحمل زحمات فراوان و جهت نیل به مراحل بالاتر علمی، عازم شهر مقدس قم گردید و به ادامه تحصیل پرداخت.

با آنکه ایام حضور وی در قم، مصادف با سختگیری های حکومت ظالمانه رضاخان بر علیه روحانیت بود، با اینحال وی استقامت فراوانی از خود نشان داد و زحمات زیادی در کسب دانش کشید. تا آنکه در بین دوستان همدوره خود، نمونه گردید. .در امتحان حوزه که از ناحیه اساتید و علمای وقت برقرار شد، شرکت نمود و رتبه ممتاز را حائز گشت و مورد تشویق اساتید قرار گرفت.که تشویق نامه های آن زمان موجود می باشد.

بعد از ازدواج و تشکیل خانواده اگر چه عشق به خانواده و فرزندان، او را به اقامت در کنار آنان وا می داشت، ولی علاقه مفرط به علوم عالیه و شوق نیل به مقام رفیع اجتهاد او را به هجرت و دوری ازر خانواده عزیز فرا می خواند.

از این جا بود که همسر و فرزندان را به پدر سپرد و با تحمل رنج سفر راهی نجف اشرف شد و در محضر استوانه های علمی شیعه یعنی حضرات آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی (ره) و آقا ضیا الدین عراقی (ره) زانوی ادب بر زمین زد و از چشمه جوشان آن فرزانگان و سایر اساتید حاضر، سیراب گشت و به خاطر هوش و ذکاوت و زهد و تقوایش مورد توجه اساتید خود قرار گرفت.

... چند با قصد عزیمت به وطن را نمود که هر بار با مخالفت جدی آیت الله العظمی آقا سید ابو الحسن اصفهانی (قده) روبرو شد و معظم له اصرار داشتند که ایشان در نجف اشرف بمانند.

تا آنکه از ناحیه پدرشان نامه ای دریافت نمودند که از وی خواسته بودند به بابل باز گردند وی نیز دست خط پدر بزرگوارش را به محضر استاد ارائه نمود.

مرحوم اصفهانی (ره ) با دیدن نامه فرمودند: امر پدر مقدم بر امر ماست، می توانی به وطن برگردی.

از این رو، ایشان با اجازه اساتید و پس از اخذ اجازه اجتهاد از محضر آیات اصفهانی و عراقی ( قدس سرهما ) راهی بابل گشت.

بعد از ورود به وطن به امر پدر تصدی امور مردم منطقه سکونت ( بندپی) را به عهده گرفت تا آنکه پس از ارتحال پدر بزرگوارش اداره امور مدارس علمی ( پادشاه امیر و شیخ موسی ) را نیز به دست گرفت و شاگردان فراوانی را تربیت نمود که هم اینک تعدادی زیادی از شاگردان و تربیت یافتگان وی در پستهای مختلف به خدمات دینی و اجتماعی و سیاسی اشتغال دارند.

... معظم له نسبت به امور دینی و اقامه سنتهای مذهبی چون نماز جماعت و برپایی محافل سوگواری تاکید فراوان و پای بندی شدید داشت.

وی پس از عمری تلاش و خدمات شایان علمی و دینی در بهار سال 1343 هجری شمسی به علت بیماری قلبی در تهران دار فانی را وداع گفته و در قبرستان (ابوحسین ) شهر مقدس قم مدفون گردید.

یکی از شاگرانش را دیدم و از او خاطره ای از استادش شیخ محمد احمدی خواستم. فرموده بودند که: من دچار مشمول سربازی بوده و می بایست به سربازی می رفتم به خدمتش رسیدم و استاد نامه ای برای مسؤل وقت نظام وظیفه که دکتری هم بود نوشت. وقتی من نامه را برای او بردم تا نامه را دید به من گفت: شیخ محمد گنجی در ویرانه است کسی ارزش و قدر او را نمی شناسد.  



[1]    این مطالب بطور شفاهی هم در بین خانواده و بستگان آن عالم بیان می گردد. اما ما به جهت خلاصه و مستند بودن از کتا فرزانگان بابل تالیف عبدالرحمن باقرزاده مطالبی را بیان میکنیم.


 

بسم الله الرحمن الرحیم  الحمد لله رب العالمین

چندی قبل از بانویی بزرگ که مادر حضرت عیسی ناصری پیامبر بزرگ مسیحیای جهان بوده مطالبی مختصر از کلام الله مجید بیان کردیم.اکنون از زنی دیگر به نام آسیه دختر مزاحم می گوییم. این زن که در دربار بزرگترین حکومت مصر در عصر خود قرار داشته و همسر رامسس دوم فرعون زمان حضرت موسی علیه السلام بوده آن شوکت و عظمت ظاهری را رهانموده و با عمل بی نظیر خود دوستی خود را نبست به پیامبر زمان خود نشان داد. خداوند تبارک و تعالی برای بیان بزرگی این زن مومن از او در سوره تحریم سحن گفته و حتی سخن او را هم بیان کرد.

 

وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (11) سوره تحریم

و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!» (11)

And Allah has set forth examples among Those who believed] of the women [: The wife of Firown when she prayed:" O, My Creator and Nurturer! Please Construct for me a home in the Paradise In Your Presence and save me from Firown and His wrongdoings and save Me from this people who are all Wrongdoers  .

سپس دو مثال براى افراد باایمان ذکر کرده، مى‏گوید:" خداوند مثلى براى مؤمنان ذکر کرده: همسر فرعون را، در آن زمان که به پیشگاه خدا عرضه داشت: پروردگار من! خانه‏اى برایم در جوار قربت در بهشت بنا کن، و مرا از فرعون و کارهایش رهایى بخش، و مرا از این قوم ظالم نجات ده" (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).

معروف این است که نام همسر فرعون" آسیه" و نام پدرش" مزاحم" بوده است، گفته‏اند هنگامى که معجزه موسى ع را در مقابل ساحران مشاهده کرد اعماق قلبش به نور ایمان روشن شد، و از همان لحظه به موسى ایمان آورد او پیوسته ایمان خود را مکتوم مى‏داشت، ولى ایمان و عشق به خدا چیزى نیست که بتوان آن را همیشه کتمان کرد، هنگامى که فرعون از ایمان او با خبر شد بارها او را نهى کرد، و اصرار داشت که دست از دامن آئین موسى ع بردارد، و خداى او را رها کند، ولى این زن با استقامت هرگز تسلیم خواسته فرعون نشد[1].                       

 سرانجام فرعون دستور داد دست و پاهایش را با میخها بسته، در زیر آفتاب سوزان قرار دهند، و سنگ عظیمى بر سینه او بیفکنند، هنگامى که آخرین لحظه‏هاى عمر خود را مى‏گذارند دعایش این بود" پروردگارا! براى من خانه‏اى در بهشت در جوار خودت بنا کن و مرا از فرعون و اعمالش رهایى بخش و مرا از این قوم ظالم نجات ده"! خداوند نیز دعاى این زن مؤمن پاکباز فداکار را اجابت فرمود و او را در کنار بهترین زنان جهان مانند مریم قرار داد. چنان که در همین آیات در ردیف او قرار گرفته است.

در روایتى از رسول خدا ص مى‏خوانیم:

افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد (ص)، و مریم بنت عمران، و آسیه بنت مزاحم، امرأة فرعون!

:" برترین زنان اهل بهشت چهار نفرند" خدیجه" دختر خویلد و" فاطمه" دختر محمد ص و" مریم" دختر عمران و" آسیه" دختر مزاحم همسر فرعون[2]".

جالب اینکه همسر فرعون با این سخن کاخ عظیم فرعون را تحقیر مى‏کند و آن را در برابر خانه‏اى در جوار رحمت خدا به هیچ مى‏شمرد، و به این وسیله به آنها که او را نصیحت مى‏کردند که اینهمه امکانات چشمگیرى که از طریق" ملکه مصر بودن" در اختیار تو است با ایمان به مرد شبانى همچون موسى از دست نده! پاسخ مى‏گوید.

و با جمله" نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ" بیزارى خود را، هم از خود فرعون و هم از مظالم و جنایاتش، اعلام مى‏دارد.

و با جمله" وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ" ناهمرنگى خود را با محیط آلوده و بیگانگى خویش را از جنایات آنها برملا مى‏کند، و چقدر حساب شده است این جمله‏هاى سه‏گانه‏اى که این زن با معرفت و ایثارگر در واپسین لحظه‏هاى عمرش بیان کرد، جمله‏هایى که مى‏تواند براى همه زنان و مردان مؤمن جهان الهام‏بخش باشد، جمله‏هایى که بهانه‏هاى واهى را از دست تمام کسانى که فشار محیط، یا همسر را، مجوزى براى ترک اطاعت خدا و تقوى مى‏شمرند، مى‏گیرد.

مسلما زرق و برق و جلال و جبروتى برتر از دستگاه فرعونى وجود نداشت همانطور که فشار و شکنجه‏اى فراتر از شکنجه‏هاى فرعون جنایتکار نبود، ولى نه آن زرق و برق، و نه این فشار و شکنجه، آن زن مؤمن را به زانو در نیاورد و هم چنان به راه خود در مسیر رضاى خدا ادامه داد تا جان خویش را در راه معشوق حقیقى فدا کرد.

قابل توجه اینکه تقاضا مى‏کند خداوند خانه‏اى در بهشت، و در نزد خودش، براى او بنا کند، که در بهشت بودن جنبه جسمانى آن است، و نزد خدا بودن جنبه روحانى آن، و او هر دو را در یک عبارت کوتاه جمع کرده است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد.



[1]   تفسیر نمونه، ج‏24، ص: 303 .

[2]   " در المنثور" جلد 6 صفحه 246.


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد

چندی قبل ما از زنان عالم گفتیم ، اما برترین زنان در جایگاه خاصی قرار دارند که حتی در عصر آنها بعضی از پیامبران الهی معجزات آنها را هم مشاهده نمودند. گفتیم از جمله آن زنان زنیست که دنیای مسیحیت با همه دبدبه و کبکبه خود باید آن را قبول بکند و آن مادر پیامبر بزرگ شان است یعنی عیسی ناصری عیسی مسیح.

چه کاتولیک باشد و چه ارتدکس و پروتستان باید عیسی به عنوان ابن قبول بکنند و این ابن به اعتقاد مسیحیای عالم فرزند چه کسی باید باشد. من نظر مسیحیای عالم را نمی دانم و در این مورد اظهار نظر نمی کنم. تا تحقیقی بعدی.

اما نظر اسلام نسبت به مریم مادر مسیح ستودنی و مثال زدنی است.

خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید که از حضرت مریم مقدس سخن می راند بی نظیر است تا یهودیان و هر گروهی در برابر آن وجدانان باید به تفکر بنشیند. که یک زن چگونه باید به این مقام بلند برسد که بدون اینکه شوهری ببیند مادر پیامبری گردد که به سرعت مورد انکار جامعه یهودی قرار بگیرد. من در فراز فقط به آیات سوره مریم مراحعه نموده ترجمه انگلیسی را اشاره می نمایم.

وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا (16)

And] O, Messenge[1]r! [mention in The Holy Book] the story of [Maryam When she isolated herself from her People to a place in the eastern part of The city  ;

و در این کتاب (آسمانى)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده‏اش جدا شد، و در ناحیه شرقى (بیت المقدس) قرار گرفت (16)

فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا (17)

So when she chose reclusion from them Then We sent to her a Spirit] of Light [From Our Presence who presented Himself to her in the form of a human Being  ;

و میان خود و آنان حجابى افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستادیم و او در شکل انسانى بى‏عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد! (17)

قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا (18)

She said:" I seek refuge from you to Ar-Rahman,»   1  «] do not come near [if you Fear Him  "

او (سخت ترسید و) گفت: «من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه مى‏برم اگر پرهیزگارى! (18)

قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا (19)

The Spirit said:" I am only a Divine Emissary of your Creator and Nurturer and I have come to give you glad-tidings of a Pure and pious son  ."

 

گفت: «من فرستاده پروردگار توام (آمده‏ام) تا پسر پاکیزه‏اى به تو ببخشم!» (19)

قالَتْ أَنَّى یَکُونُ لی‏ غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی‏ بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا (20)

Maryam said:" How can I have a son When no man has ever touched me; and I have never been an unchaste woman  ?"

گفت: «چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى که تا کنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلوده‏اى هم نبوده‏ام!» (20)

قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا (21)

The Spirit said:" It will be so. Your Creator and Nurturer states:" That is easy For Me and We will appoint him a Sign Grace; this Divine decision is a matter Already ordained  ."

گفت: «مطلب همین است! پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است! (ما او را مى‏آفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم) و او را براى مردم نشانه‏اى قرار دهیم و رحمتى باشد از سوى ما! و این امرى است پایان یافته (و جاى گفتگو ندارد)!» (21)

فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکاناً قَصِیًّا (22)

So she] by Allah"s Command [became Pregnant and with him in her womb Withdrew to a far and remote place] To escape the accusations of the People   [.

سرانجام (مریم) به او باردار شد و او را به نقطه دور دستى برد (و خلوت گزید) (22)

فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‏ جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیْتَنی‏ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا (23)

And the pains of childbirth drove her to The trunk of a palm-tree] in order To lean against it [while saying:" If only I Had died before this and had been Forgotten  ."

درد زایمان او را به کنار تنه درخت خرمایى کشاند (آن قدر ناراحت شد که) گفت: «اى کاش پیش از این مرده بودم، و بکلّى فراموش مى‏شدم!» (23)

فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنی‏ قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا (24)

Then a voice cried to her from The inside of her womb:" Do not be Sorrowful; verily, your Creator and Nurturer Has provided a stream close to your Feet  ;

ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است! (24)

وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا (25)

" And shake the branch of the palm-tree Towards you, it will come tumbling Upon you fresh and ripe dates  ;

و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه‏اى بر تو فرو مى‏ریزد! (25)

فَکُلی‏ وَ اشْرَبی‏ وَ قَرِّی عَیْناً فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولی‏ إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا (26)

" So eat of the fresh date and drink from The stream and be happy. Then if you See some people around here say:" I Have vowed to Ar-Rahman a silence fast And today I will not speak to anyone  ."

 

 (از این غذاى لذیذ) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار! و هر گاه کسى از انسانها را دیدى، (با اشاره) بگو: من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذر کرده‏ام بنا بر این امروز با هیچ انسانى هیچ سخن نمى‏گویم! (و بدان که این نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد کرد!)» (26)

فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا (27)

Then she carrying him,] the baby [in her Bosom came to her family. They said:" O, Maryam! Indeed you have committed A terrible thing  !"

  (مریم) در حالى که او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد گفتند: «اى مریم! کار بسیار عجیب و بدى انجام دادى! (27)

یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا (28)

" O, sister of Harun!»   1  « your father was not A corrupt man nor your mother an Unchaste woman,] how come you did This  ? ["

اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بد کاره‏اى!!» (28)

فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (29)

Then she pointed to the baby] implying He will answer your questions [but they Said:" How can we speak to a child who Is in the cradle  ?"

  (مریم) به او اشاره کرد گفتند: «چگونه با کودکى که در گاهواره است سخن بگوییم؟!» (29)

قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی‏ نَبِیًّا (30)

Issa»   1  «] from the cradle [said:" Verily, I am the obedient worshipper of Allah, He has given me the ure and has Appointed me a Messenger  ;

  (ناگهان عیسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم او کتاب (آسمانى) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است! (30)

وَ جَعَلَنی‏ مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا (31)

" And He has made me a blessed being Wheresoever I may be; and He has Enjoined on me prayer and paying alms As long as I live  ;

و مرا- هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده و تا زمانى که زنده‏ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! (31)

وَ بَرًّا بِوالِدَتی‏ وَ لَمْ یَجْعَلْنی‏ جَبَّاراً شَقِیًّا (32)

" And] He has enjoined on me [to be Dutiful and kind to my mother; and He Has not made me a ruthless compeller

و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقى قرار نداده است! (32)

 

در پایان وقتی خداوند می خواهد با آخرین پیامبر رحمت خود یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم از زنان نمونه سخن بگوید از حضرت مریم سلام الله علیها سخن می راند.

وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتی‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتینَ (12)

   And also Maryam daughter of Imran Who was a chaste woman; and We Breathed in her a spirit from Our Own Presence; and she testified to The Truth of her Creator"s Words of Revelation and His Books; and she was Of the obedient worshippers of Allah.

و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود! (12)

 تمام کسانیکه دم از حقوق زنان و بشر می زنند قوانین مصوب خود را در پیرامون زنان عصر اتم بیبنند و به دستورات الهی هم نگاه بکنند من که به قرآن و همه خوبان عالم از اول خلقت تا به حال به ویژه مهدی فاطمه افتخار می کنم شما چطور؟

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 



[1]   Translation)Saffarzadeh(, Page:640